نزدیک یک سال از آخرین نوشته ام میگذره.

خوابـم که نبـرد رفتـم یه دوش گرفـتم الان یه تصمیـم دارم هرچنـد خیلی مزخرفـه ولی من دیگـه بهـت زنـگ نمیزنـم دیگـه برای نگـه داشتـن ایـن رابطـه تلاش نمیکـنم تو برمیگـردی چـون کسـی مثـه مـن باهات راه نمیـاد اونوقـت میشـه نوبـت من بچـرخ تا بچرخـیم پس ایـن تصمیـم همیـن جا ثبـت میـشه که نتونـم زیرش بزنـم ایـن بود انشـای من :))

قصدِ رفتن كردى.؟ قبول! ميخواهى نباشى.؟ قبول! چمدانت را بردار و پُر كن. من هم كمكت ميكنم؛ پر كن از خاطراتمان، از دوست داشتنم، از تمامِ حواسم كه جمعِ حواس پرتى هاىِ شيرينَت بود! از روزهايى كه وجودم را لازم داشتى و با تمامِ وجودكنارَت بودم راستى؛ آدمهايى كه به حالِ خودَت رهايت كردند را هم جا بده، تكيه گاهَت شدم تا خستگى ات را در كنى دستت راگرفتم تا دوباره بلند شوى. پُر كن كوله بارَت را از تمامِ اينها، و برو! برودنيا را زير و رو كن.

مامان بیـدار شد و فهمیـد نخوابیـدم اومـد پیشـم و گفـت بیـداری؟ گفتـم آره خوابـم نبـرد همیـن سه کلمــه باعـث شد مامانـم بفهمــه دهنــم بوی الکل میـده و گفــت تو دیشـب مشروب خوردی؟ نمیدونم چـرا این جملـه باعـث ‌شد بغـض گلومــو بگیــره مامان هم سری تکـون داد و رفـت اونــم به مستــی من عادت کــرده خداروشکـر هنـوز نفهمیـده تو رفتـی مامان بهـم گفتـه بود موندگـار نیستـی پ.ن: اینـجا لحظـه به لحظـه مینویسـم

تـف به همـه ی لحڟاتـی که بهـم میگفتـی دوستــم داری تـف به اون معرفتــی که ازش دم میزدی آخــه چرا؟ من که ایـن همـه پسـر دورم بـود چرا عاشـق شدم؟ مـن که خودم تـز فکـریـم ایـن بـود پسـر فقـط بـرا سـرکـار گذاشتـنه من کـه خودم میگفـتم نبایـد عاشـق پسـر شد باید پسـر جماعـت رو توی کـف گذاشت دیگـه چرا؟! یه سوال من چـــرا عاشـق توئــه لعنتــی شدم؟ اصــن کی عاشقـت شدم؟ فـاکــ!

تا الان بیـدارم ساعتـ پنـج صبـح چنـد قرص آرامــبخش ساعتـ شـش صبـح چند نـخ سیگـار ساعتـ هفـت صبـح یکـ فنجـون بزرگـ قهـوه خلاصـه روزی که با قـرص اعصـاب و آرامــبخش شروع شـه باید ریــد توش! والـا ترکیـب خواب آور آرامبخــش ها با ترکیــب بی خوابـی قهــوه خیلـی جالـب میشـه الهــی بترکــی احمـدرضا که تقصـیره توئـه کصافـط دوس داشتنــے :)

من حالم خیلـــی خرابـه و حالا فهمیـدم که سیــگار هم تمـوم کردم آخـه مزخرفـ تر از این هم میشـه عایا؟! شیطونـه میگـه پاشو خــودت رو با چنــد تا پیـک مشروبـ راحت کن بعدا نوشتـ : حرفـ شیطــون خیلی به جا بود مشـروب خوردم زیاد!! مســت مستــم لنتـی یادته بهم میگفتـی : حتی تو اوج مستـی وقتـی همه چی رو دوتا میبینـم بازم تو یکـی هستـی حالا چیشـده که حتـی نمیخوای منـو ببینـی توله سـگ